روزنوشته های علی محمدکیخسروکیانی

دوست دارم خاطره های خودرا با شما به اشتراک بگذارم

روزنوشته های علی محمدکیخسروکیانی

دوست دارم خاطره های خودرا با شما به اشتراک بگذارم

آخرین نظرات

امروز 98/12/14

پنجشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ۱۲:۰۰ ق.ظ

سلام wink

 ام روز ظحر بعد از ابنکه ناحار خوشمزه ی مامان صادات را با پدر ومادرم وبا دوتا از برادر هایم خوردم    من امروز یک غذای خوشمزه خوردم ما کارانی  بود امروز مادرم توی غذا شاهکار کرده بود  چون مادرم  امرو ز دو نوع غذا درست کرده بود  یک ماکارانی ساده ویکنوع کوکو ماکارانی درست کرده بود  ومن از هر دوی آن ها خوردم  وهر دوی

آن هارا دو ست داشتم بعد از غذا پدرم لباس های  کاری اش  راپوشید  وبا ما شین از خانه رفت بی رون  ومن با دو تا برادر هایم  نشستم وفیلم سینمایی  شبکه ی پویا  وفیلم دیدیم  واسم ان فیلم بی لینکی بی بود

بعد از آن فیلم ما رفتیم و خوا بی دیم    وعصر که شد  من بی دار شدم ودباره دوتا فیلم دیگر از پویا دی دم  ویکم بعد عمویم  به گو شی  ی من زنگ  زد  که  بی  یا  و ماست  و پنی ریکه  مادرت گفته بود رااز من بگیر ومن  با ای نکه

تلوییزیونداشتم مبدیدم با سختی لباس پوشیدم وقبل از رفتن یک شیرین  عسل خوردم وبعد رفتم خا نه ی عمو مهدی

و بعد از یکم نشستن و سا یل را بر داشتم واز خانه ی عمو آمدم بی رون بع دلم خاست که یک سری به مادر بزر گم بز نم و زنگ زدم  واز ما درم اجازه گرفتم ورفتم یک سری به مادر بزرگم زدم ومادر بزرگم  از دیدن من خی لی خوش حال شد

وبه من غذای خوش مزه داد  ومن خو ردم  واز مادر بزرگم تشکر کردم وبه خانه آمدم                      

                     پشت هر سختی آسانی است 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۱۲/۱۵
علی محمد کیخسروکیانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی