روزنوشته های علی محمدکیخسروکیانی

دوست دارم خاطره های خودرا با شما به اشتراک بگذارم

روزنوشته های علی محمدکیخسروکیانی

دوست دارم خاطره های خودرا با شما به اشتراک بگذارم

آخرین نظرات

یکشنبه، روز ورزش

دوشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۸، ۱۰:۵۱ ق.ظ

سلام

امروز وقتی ازخاب بیدار شدم که بروم مدرسه مادرم به من گفت که امروز که  ورزش داری به خاطر گلو دردت سعیکن که

ورزش نکنی یا کم تر بدوی .

و بعد من به ما درم گفتم به شما قول نمیدهم  ، ولی تلاشم را میکنم. وبعد ازاین حرف، من کار ها یم را کردم  و با

اتوبوس رفتم مدرسه، وقتی ،رسیدم مدرسه با یکی از هم  کلاسی هایم شطرنج  با زی کردیم  تا معلم  ما آمد وما شطرنج را جمع کردیم.

معلم یک درس قرآنی داد وبرای آن درس دو تا فیلم دانلود کرد وما هم آن فیلم هارادیدیم تا زنگ خورد.

وقتی که زنگ ورزش ما خورد از شانس بد ما آن روز و درآن ساعت امتهان نهج بلا قه داشتیم .وزنگ بعد هم نا ظم ما

برید صف کلاسی و صحبت کرد،و دباره وقت ورزش ما را گرفتن وبعد که ما رفتیم ورزش هم توی فوتبال وهندبال باختیم

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۹/۲۵
علی محمد کیخسروکیانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی